طی چند تاپیک قبلی، خیلی محاوره ای و بی محتوا نوشتم،
شاید بهتره چنین سبک محتوایی رو به دفتر ژورنالم منتقل کنم...
اینکه تکلیف پست های قبلی چی میشه، یا ویرایششون میکنم،
یا شاید هم حذفشون کردم... باید سعی کنم بقیه رو از حواشی دور کنم،
خلاصه، اگه تاپیک های قبلی اذیتتون کرد، معذرت میخوام...
تعداد بازدید کننده های وبلاگمان به ۵۰۰ رسید،
خیلی ممنون بابت نگاه هایتان:)
پ.ن: صرفاً جهت ثبت این لحظه در زمان.
نمیخوام سه ساعت مقدمه چینی کنم،
فضای بلاگ نویسی بیان مسموم شده،
یا شایدم بوده...
وبلاگ نویسای بیان بدون پرده صحبت می کنند،
از ل&ی&س زدن معشوق تا ... و ...
بخش گزارش و کنترلم هم که تعطیله...
از دوستان هم که خواهش میکنیم در جواب میگن که مسئلهٔ خاصی نیست،
به شخصه با چنین فضایی حال نمی کنم...
اینگار بیان رو ساخته و به امان خدا ولش کردهاند،
میدونم که شاید این مطلب رو کسی نخونه،
ولی اگر میخونید، لاقل شما مراعات کنید،
اگر هم رعایت میکنید، دمتون گرم...
نمیدونم چرا امروز صب که بیدار شدم یه خط بزرگ رو گلس گوشیم افتاده، دفعه قبلیم شب اینطوری شد...
وقتی پولت رو قرض میدی،
واسه پس گرفتنش باید گداییش کنی،
میفهمی که چی میگم:)
وقتی تحملش سخت میشه:
که دورت پر آدم باشه، ولی از درون تنها باشی،
دارم سعی می کنم با تنهاییم کنار بیام...
امروز از اون روزایی که خوشم میاد تاپیک بخونم...
فالووینگ های عزیز، حواسم هست که فعالیتتون خیلی کم شده...
محدود کردن کار جالبی نیست،
از تاریخ 6 بهمن به مدت 11 روز وبلاگ نوشتن رو کنار گذاشتم،
بلکم وقت بیشتری واسه درس خوندن داشته باشم.
اما نتیجۀ خاصی حاصل نشد...
بجاش توی تلگرام داخل چندتا چت روم جدید عضو شدم،
چندتا بازی نصب کردم،
و خلاصه سرتون رو درد نیارم،
هیچ چیز عوض نشد...
از یکی دوستام که خیلی درس میخوند پرسیدم چه برنامه هایی رو گوشیت نصبه،
بالغ بر پنج شیشتا سوشال مدیا رو گوشیش نصب بود،
گفتم چطوری درس میخونی با این وضعیت،
گفت که من هیچ وقت برنامه هامو حذف نمیکنم،
چون اینطوری دارم به خودم میگم که اردۀ ضعیفی دارم...
منم میخوام به جای محدود کردن،
سازگار شدن و هندل کردن رو یاد بگیرم،
خلاصه از این تریبون اعلام میکنم: من برگشتم!!
ششم تیر ماه ۴۰۴ برای خیلی ها یک تاریخ بی ارزش است،
برای خیلی ها یک روز عادی همانند بقیهٔ روز های سال،
ولی برای یک کنکوری معنای متفاوتی دارد،
تاریخ یک واقعهٔ سرنوشت ساز...
نمیخواهم بیشتر از این توضیح بدهم، این ها را گفتم تا عنوان تاپیک کمی روشن تر شود،
بنده تا این تاریخ در این وبلاگ هیچگونه فعالیتی نمیکنم،
قول میدهم، آن هم در محضر شما عزیزان،
از قدیم گفته اند "مرده و حرفش"!!
این را گفتم تا هم خیال خودم را از پایبند بودن به قولم راحت کنم، هم خیال شما را،
شاید پست های وبلاگ دیگر دوستان را بخوانم،
شاید کامنت بگذارم، ولی هیچ تاپیکی منتشر نمیکنم،
دیگر با قالب وبلاگ و سایر بخش های بیان کاری ندارم،
سعی میکنم وقتی دلم برای نوشتن در وبلاگ تنگ شد،
یک کامنت در زیر همین پست بگذارم و بس!!
همه از خوبی های کمپانی اپل می گویند،
بگذارید من هم اندکی از قابلیت های ساده ای که در گوشی پنج ملیونی اندرویدم هست،
و مسلما انتظار میرود که در آیپد بنام نیز باشد، ولی نیست بگویم:
بسم الله الرحمان الرحیم
تراوشات یک ذهن ADHD
مینویسم تا کبودی...