شاید وقتی در حال خواندن یک متن ادبی یا یک رمان درست و حسابی باشید، یا حتی در یک مکالمهی معمولی با دوست و آشنا، به کلماتی بر بخورید که هم جالب بنظر می رسند و هم نا آشنا، و ممکن است در صدد جستجوی معنای این لغات اقدام کنید، و در نهایت مثل من کمی افراط بورزید و یادداشتشان کنید تا بعدا در مکالمات و متن های خود به کار ببرید.
در این تاپیک سعی میکنم که لیست کاملی از این کلمات را به شما ارائه دهم.
توجه: قبل از لیست کردن کلمات باید بگویم که هر چند وقت یک بار این تاپیک را بروزرسانی میکنم و کلمات جدیدی به آن اضافه میکنم، پس بهتر است اگر از این تاپیک خوشتان آمد هر از گاهی سر بزنید و استفاده کنید.
بخش اول
1_ تراژدی: غم انگیز، اندوه نامه، سوگنامه
2_ سمفونی: هم آوایی
3_ هارمونی: هماهنگی
4_ تروما: آسیب، ضربه، زخم
5_ اپیدمی: شایع، بیماری همه گیر، شیوع
6_ درام: وخیم، غم انگیز
7_ آنمی: کم خونی
8_ پنیک: وحشت، اظطراب ناگهانی
9_ پابلیک: عمومی
10_ وایب: انرژی، هیجان درونی
پ.ن بخش: این ده تا کلمه از واژه های فرنگی رایج در ادبیات فارسی بودند که بهتر است بلد باشید.
بخش دوم
11_ تزکیه: اصلاح، پاکسازی
12_ کتمان: پنهان
13: اخذ: گرفتن، دریافت
14: عقد: پیمان، منعقد کردن
15_ عجین: آمیخته، سرشته
16_ وثوق: اعتماد، اطمینان
17_ تجرد: انزوا، عزلت
18_ تهنیت: تبریک، شاد باش
19_ خرسند: شاد، قانع
20_ تسلّی: آرامش، دلداری
پ.ن بخش: در این بخش سعی کردم ده کلمهی خوش آوا و پر تکرار برای استفاده در متون ادبی تان را لیست کنم.
بخش سوم
21_ سادیسم: دگر آزاری
22_ هندل کردن: مدیریت و رسیدگی کردن
23_ پارت: قسمت، بخش
24_ آرشیو: بایگانی
25_ منشن: یاد کردن، آیدی شخصی را ذکر کردن
26_ لینک شدن: مرتبط شدن، هماهنگ شدن
27_ پلن: برنامه، برنامه ریزی
28_ سوییچ: جا به جایی، انتقال
29_ اسکرول کردن: بالا و پایین کردن متن، صفحه و ...
30_ تایپ: نوع، مورد پسند
پ.ن بخش: ده کلمه ای که علاوه بر پرکابرد بودنشان در نسل جدید، برای پرستیژ و کلاس گذاشتن مورد استفاده قرار می گیرند.
پ.ن آخر: در آینده این تاپیک بروزرسانی می شود، راستی اگر شماهم با کلمات اینچنینی یا به اصطلاح آمیانه لاکچری برخورد داشته اید، ممنون می شوم که در نظرات با ما به اشتراک بگذارید.
با سلام مجدد
متشکر بابت نظر لطف شما
راستش درام و دراماتیک رو بیشتر براساس تجربه شنیداریم در متون یا محاورات فارسی عرض کردم. معمولا در حوزه فیلم و فیلمنامه میگن ایجاد کشمکش داستان رو پیش میبره. کشمکش نه الزاما به معنای نزاع و درگیری، بلکه به معنای تقابل رویدادها و کنش و واکنش.
الان که در چند لغتنامه انگلیسی بررسی کردم تقریبا به مفاهیمی مثل موقعیت احساسی، مهیج یا ناگهانی اشاره کردند. مثلا در کادر گوگل وقتی معنای drama رو خواستم، به نقل از لغتنامه آکسفورد علاوه بر معنای تخصصیش (نمایش صحنه، تلویزیونی یا رادیویی)، جمله زیر رو نمایش داد:
an exciting, emotional, or unexpected event or circumstance
رویداد یا شرایط مهیج، احساسی یا غیرمنتظره
و برای dramatic
sudden and striking
ناگهانی و چشمگیر
شاید به قول شما دقیقا کشمکش معنا نده.
با سلام
متشکر بابت معنانویسی
تروما رو گاهی اینجا و اونجا میدیدم و معناش رو حدس میزدم اما یادم میرفت یا حوصله نمیکردم (؟) معنای دقیقش رو بررسی کنم.
متاسفانه خیلی از این واژه های خارجی نسبتا زیاد دارن به کار میرن و بنده بهشون حساسیت پیدا کردم. مثلا وقتی هماهنگی هست چرا هارمونی؟!
معنای چند واژه رو هم به نظرم یکبار دیگه بررسی بفرماید:
بخش اول
6. تا جایی که میدانم درام علاوه بر نمایش به معنای کشمکش است. دراماتیک را هم میتوان نمایشی (منظور نمایش بصری) و یا پرکشمکش معنا کرد.
10. اگر منظور vibe باشد، ظاهرا حس یا هیجان درونی معنا میدهد.
بخش سوم
26. لینک شدن: مرتبط شدن
30. یعنی جاهایی تایپ رو به معنای موردپسند هم بکار میبرن؟ تا حالا برنخورده بودم.
با تشکر
درپناه حق
بسم الله الرحمان الرحیم
تراوشات یک ذهن ADHD
مینویسم تا کبودی...