حوصله، چیزی که معمولا برای انجام کارام بهش نیاز دارم، ولی خب وقتایی که واقعا بهش احتیاج پیدا میکنم آفتابی نمیشه و توی یه گوشه از ذهنم خودش رو قایم میکنه، و وقتی صحبت از تفریح و وقت گذرونی های بی مورد میشه، با علاقه ای مثال نزدنی پیدا میشه، اما جدیدا متوجه شدم که این موجود موزی، وقتی بحثِ کارایی که بهشون چندان علاقه ندارم میشه، بر میداره و میره، طوری که اینگار برای همیشه رفته؛
سخته برام، ولی باید بهتون بگم به غریبه ها دل نبندید، با اونایی که یکی دو روزه باهاشون آشنا میشید دوست نشید، با اذیت کردن خودتون بقیه رو اذیت نکنید، مشکل بعضی از پسرا این نیست که اهل رل و دوستی و ... با جنس مخالف نیستند و بیشتر ازدواج سنتی پسندن، میدونم قبلا اینا رو دخترا تاپیک میکردن، ولی خب اینگار همه چیز عوض شده:)
امروز یکی از عجیب ترین و دپ ترین روزای زندگیمه، یه اتفاقی افتاده که حسابی بهمم ریخته، وقتی واکنش خودمو توی اون لحظه مرور میکنم مدام با خودم میگم: ینی واقعا اون من بودم که چنین اشتباهی رو کرد؟! چرا خب؟! نمیتونستی یکمی صبر کنی یا خودتو از اون موقعیت دور میکردی:)
چه خوب میشد که توی ایران ساعت خاموشی وجود داشت، اینطوری لاقل شبا بدور از سر و صدای همسایه ها یه خواب راحت داشتیم:)
میگذره، خیلی راحتم میگذره،
استفاده کنی میگذره، نکنی هم میگذره،
صبح زود پاشی میگذره، نشی هم میگذره،
کار کنی میگذره، بیکار باشی هم میگذره،
واسه هدفت بجنگی میگذره، نجنگی هم میگذره،
بهونه بیاری میگذره، نیاری هم میگذره،
درس بخونی میگذره، نخونی هم میگذره،
سریال ببینی میگذره، نبینی هم میگذره...
۴ ساعت الاف یه سفاری باشی میگذره، نباشی هم میگذره،
خلاصه که خیلی سریع و روال داره میگذره...
کسی که فکر میکنه بین اعضای خونواده فرق میزارن توهم زده،
کسی که فکر میکنه یکیشون تو ارش زندگی میکنه و یکیشون رو فرش دیوونه شده،
کسی که فکر میکنه پول تو جیبی یه نفرشون چند برابر اون یکیه حسوده،
تا کی میخوام حسود و توهمی باشم؟!
بیخوابی حسش یچیزی تو این مایه هاست:
یه فشاری از داخل جمجمه خیلی ملایم اطراف کرهٔ چشمت رو نوازش میده،
سر درد خفیفی شرایط رو واسه بیشتر اذیت شدنت مهیا میکنه،
بی حوصلگی و یه حسی شبیه تشنگی توی گلوم هم مخم رو سمباده میکشه...
تعداد بازدید کننده های وبلاگمان به ۵۰۰ رسید،
خیلی ممنون بابت نگاه هایتان:)
پ.ن: صرفاً جهت ثبت این لحظه در زمان.
وقتی پولت رو قرض میدی،
واسه پس گرفتنش باید گداییش کنی،
میفهمی که چی میگم:)
وقتی تحملش سخت میشه:
که دورت پر آدم باشه، ولی از درون تنها باشی،
دارم سعی می کنم با تنهاییم کنار بیام...
بسم الله الرحمان الرحیم
تراوشات یک ذهن ADHD
مینویسم تا کبودی...