اوایل برام خیلی مهم بود که چطوری بنویسم، اینکه مخاطب خوشش بیاد؛ واسه همین یه مدت محاورهای می نوشتم، یه مدت کتابی، یه مدت دوباره محاورهای و همینطوری هی قلم نوشتنم رو تغییر میدادم، تا در نهایت به چنین بینشی رسیدم:
اینکه هر قلمی زیبایی های خودشو داره، اگه بنظر شما قلم یهنفر قشنگ نیست، چون اون قلم با ذائقهٔ شما سازگار نیست و ممکنه با ذائقهٔ فرد دیگهای سازگار باشه، درست مثل اینکه یه شخصی توی یه جمعی مسخره میشه و این مشکلش هاکی از اونه که جمع درستی رو واسه دوستی انتخاب نکرده، و توی وبلاگ یا یه سوشال مدیا هم این موضوع صادقه، اگه مخاطب های اونجا باهاتون تعامل نمیکنند و به اصطلاح فرنگی ها هِیتتون میکنند واسه اینه که بستر مناسبی رو واسه فعالیت انتخاب نکردید و باید سوشال مدیاتون رو تغییر بدید.
درست مثل تجربهٔ شخصی من وقتی که داخل شبکهٔ اجتماعی کتاب خوانی بهخوان فعالیت میکردم و کسی باهام تعامل نمیکرد، ولی خب مثلا تعامل کاربر های اینستاگرام و تلگرام و ... با محتوایی که انتشار میکردم خوب بود...
خلاصه دیگه توان رنگ عوض کردن و سازگار کردن خودم با دیگران رو ندارم، به نظر من واسه خودتون زندگی کنید و دیدگاه مردم رو خیلی ملاک قرار ندید و سعی کنید بیشتر خودتون باشید.
به یادت هستم، حتی در دورترین نقاط آندلس،
هر کجا که باشم، از نسیم شرق حالت را جویا میشوم،
پس منتظر باش که نزدیک است رو به رو شدن،
و گره خوردن نگاه بی رمق من در چشمان محجوب تو....
بسم الله الرحمان الرحیم
تراوشات یک ذهن ADHD
مینویسم تا کبودی...