۸ مطلب با موضوع «روز نوشت» ثبت شده است

از اونجا که دیگه بلاگ بیان نمیتونه حتی آمار بلاگم رو هم نشون بده و امکاناتش یکی یکی از کار افتادن شاید دیگه اینجا ننویسم، راستی پستای چتای ناشناس رو هم هاید کردم.
چقدر واسه این سایت زحمت کشیدم، پست نوشتم، هزینه قالب دادم، دامین خریدم، مجوز ssl واسه امنیت کاربرا گرفتم، ولی رو یه هاستینگ مزخرف، بیان حلالت نمیکنم.
جواب دوتا چت ناشناس آخری که اخیرا از سمت دوستان اومده:
سلام آقای الیو
وبلاگتون رو خوندم و بسی لذت بردم
در رابطه با مطلب آخر که گفتید دچار بی انگیزگی شدین
مبخواستم بگم سعی کنید برنامت روزمره اتون تغییر ایجاد کنید چون گاهی روتین شدن و یکنواخت شدن باعث میشه انگیزه بیاد پایین
و مورد دیگه اینکه ذهنتون هرچی بگذره همون اتفاق براتون میفته پس خیلی مراقب ذهنت باش
برات بهترینارو میخوام از ته قلبم به عنوان رفیق ناشناس وبلاگی🥰
+ سلام لطف دارید، به شدت زندگیم طبق روتین ها پیش میره و شاید حق با شماست، شاید گاهی باید بدون برنامه پیش برم و به اصطلاح از ماتریکس برنامه هام خارج بشم، راجب به مورد دوم هم حق رو به شما میدم، چون واقعا ذهن منفی گرایی دارم، مثلا اگه ۹۰ درصد یه ماجرا مثبت پیش بره و ۱۰ درصدش منفی پیش بره میگم خوب پیش نرفت و باید صد درصد خوب پیش بره، ممنون بابت محبتتون، امیدوارم که بهترینا براتون رقم بخوره.
میشه نظرتونو درباره چیزهای جدیدی که در روابط امروزی باب شده بدونم؟
مثل تیریسام و کاکولد این چیزای بنطرم مزخرف
+ هننن ( ایموجی تعجب ): تا الان راجب این دوتا مورد خبری نداشتم، رفتم یه سرچ کردم تو گوگل تا بفهمم چین، بنظرم یسری انحراف جنسین، یسری رفتار غیر انسانی و حیوون طور، کاکولد هم که ظاهرا یه نوع فیتیش روانیه که امیدوارم نصیب گرگ بیابون نشه.

به قدری حسش نیست که انگیزهای واسه تاپیک نوشتنهم نیست، نوشتن که یه نوع تراپی واسم محسوب میشد ( ایموجی خنده ).

چند روز نبودم و پست نزاشتم، حتی توی این چند روز سوشال مدیا هام رو هم چک نمیکردم و میدونم حسابی کیف کردید که نبودم ( ایموجی خنده )، ولی خب سوال اینجاست که کجا بودم؟ چیکار میکردم؟
پاسخ به سوال اول: خونه بودم، خونه هستم، و خونه خوام ماند...
پاسخ به سوال دوم: یه سر به دیار نوجوانی زدم، حدود ده تا بازی جدید نصب کردم و روزی 12 ساعت بازی میکردم و زمانم رو، خودم رو، روحم رو آتیش میزدم ( مورد سوم با بازی نبود، با عذاب وجدان هر شب که میخواستم سرم رو روی بالاش بزارم و یکم بخوابم ).
حالا چه بازی هایی پلی میدادم: سبک ترسناک، GTA آنلاین، روبلاکس و ماینکرافت، خوبیش این بود که میتونستن منو از وضعیت الانم دور کنن، ولی خب نتونستم خودم رو بیشتر از این نابود کنم، هرچند که هستم:)

دیروز بعد از یه مدت طولانی تصمیم گرفتم یه سری به یوتیوب بزنم، و جالبش اینجاست که حدود ۸ ساعت از وقتمو توی یوتیوب تلف کردم، میدونم تو دلتون گفتید ۸ ساعتتت، تو دیگه چه خورهٔ گوشیای هستی مرد! ولی خب یکمی دارید زود قصاوت میکنید، چون پریروز ۱۱ ساعت رو صرف وب گردی کردم ( ایموجی خنده )، شاید علتش اینه که الگوریتم یوتیوب خیلی خوب یادگرفته که چطوری پست های مورد علاقم رو بهم پیشنهاد بده، و خب بیشتر محتوای یوتیوب یه سری محتوای زرد بودن که واسه سرگرم شدن و درآمد زایی ساخته شده بودن، و خب فکر کنم حدس زده باشید محتوایی که با انگیزهٔ پول تولید میشه چقدر میتونه جذاب ساخته بشه! توی این تایم نه چیزی رو یاد گرفتم، نه تونستم کارام رو انجام بدم، و در انتهای شب هم عذاب وجدان عزیز باهام همراه شد و حسابی حالم رو گرفت…

گاهی وقت ها نوشتن که چه عرض کنم،
ویرایش و انتشار پیش نویس هایم هم حوصله می خواهد،
شاید باید منتظر نشست و به گذر روزگار چشم دوخت،
یا شروع کرد و همه چیز را تغییر داد،
حتی طرز فکر و خوی زندگی ام را...

آخرین جمعهی دی ماه 1403 در حال تمام شدن است،
از صبح ساعت 9 که بیدار شده ام، اندکی کتاب خواندم و بعدش برای تهیۀ مایحتاج روزانه ام روانهی بازار شدم، بعد از برگشتن به خانه مشغول نوشتن چند تاپیک در وبلاگ و سر و سامان دادن به آن شدم.
و در همین حین به صورت اتفاقی پیام یکی از دوستانم را در پیام رسان ویندوزم مشاهده کردم و طبق درخواست ایشان و با فراغ بال تماس گرفتم و تجدید خاطره ای کردیم از دوران دانشگاه...
و اکنون که دارم نوشتن این تاپیک را به پایان می رسانم، تعداد زیادی کتاب و کاغذ و فیش کارت و ... همراه با لیوان چای خالی با چاشنی قلم و خودکار های درهم و برهمی که در لا به لای وسایل خودنمایی می کنند چهرهۀ میز مرا زیبا تر از قبل ساخته اند.
و این بود درآمدی بر صبح و عصر روز جمعۀ من.

اکنون که در حال نوشتن این متن هستم،
قسمت های دیگر سریال مد نظرم در حال دانلود هستند،
صفر و یکی بودن چیز جالبی نیست،
بیشتر شبیه به یک عذاب است،
اینکه کل یک سریال شانزده قسمتی را در دو روز تماشا کنی...

طبق تعریفاتی که دوستان از این مینی سریال هیجان انگیز کردند،
عزمم را جزم کردم و تصمیم خود را گرفتم،
به کمک گوگل عزیز یک منبع مناسب و قانونی برای دانلود این سریال پیدا کردم،
پارت اول را دانلود و تماشا کردم،
و الان که در حال نوشتن این تاپیک هستم پارت دوم و سومش در حال دانلود هستند،
راجب قسمت اول که توضیحی بهتر از خون و خونریزی و خشونت ندارم،
یک سری دیوانه که تصمیم به آزار 400 و عندی نفر دارند،
آن هم به سبک یک بازی مهیج و خیلی خطرناک...
و وقتی متوجه شدم کمپانی سازندهی آن نتفلیکس عزیز است،
دعا کردم که از سناریو های اسفناکش در این مینی سرایل خبری نباشد...
و در آخر به دلیل صحنه های خشن و آزار دهنده تماشایش را پیشنهاد نمیکنم...
پ.ن: روز نوشت 19 دی