۶ مطلب با موضوع «دل نوشت» ثبت شده است

یه مدت بود که قرار شد سایت و همه چیز رو ول کنم و بچسبم به درسم، بشینم و حسابی بخونم، در نتیجه اومدم و سوشال مدیاهامو، برنامه های اضافیمو و بازی هامو حذف کردم، و خب تصمیمم رو گرفته بودم که واقعا بخونم، ولی خب این تصمیم نتیجهٔ متفاوتی نداشت، بجاش رفتم یوتیوب دیدم، بازی های جدید نصب کردم و روش های جدید رو واسه وقت تلف کردن امتحان کردم.
یه دوستی داشتم که همیشه میگفت من برنامه های گوشیم رو حذف نمیکنم، چون اینطوری به خودم میگم که ارادم ضعیفه و از این حرکت خوشم نمیاد، الان فهمیدم چقدر حرفش حق بوده، البته قبلا هم راجبش توی یه تاپیک مفصل توضیح دادم که محدود کردن واسه بعضیا از جمله من نتیجه مثبتی نداره، این لینکشه، اگه دوست داشتید بعد این پست بخونیدش.
باید بجاش هندل کردن رو یادبگیرم، میشه!! ولی با تمرین، بجای محدود کردن یه دفعه ای و ایدهآل گرا بودن باید کم کم کنار گذاشتن رو یادبگیرم، وقتی یچیز مضر رو یه دفعه کنار بزاریم، احتمال اینکه روش های جدید رو جایگزینش کنیم یا دوباره سمتش برگردیم خیلی زیاده:)

قراره یکمی طولانی شه، با حوصله بخونید ممنون:)
همیشه رفتارم با جنس مخالف از در مهربونی بوده، کلا آدم مهربونیم، اینو اطرافیان و اونایی که باهشون چت کردم میگن، مدل چت کردنم با جنس مخالف و موافق یطوره، دنبال حول بازی و نود و چمیدونم کوفت و ... نبودم و نیستم، چون از بچگی توی یه خونوادهٔ مذهبی بزرگ شدم و واسه همین تا الان روابطم با این جنس رو نزاشتم بیشتر از جاست بره، اگه بخواد بره یا بلاک میکنم، یا به طرف مقابل گوشزد میکنم که دنبال رل و اینا نیستم، ( حتی تو پرانتز بهتون بگم تا الان نشده واسه دوستی برم پیوی یه دختر، یا حتی دخترایی که خودشون به بهونه های مختلف میومدن پیوی، و بعدش درد و دل میکردن، خودشون درخواست عکس و ... میکردن و نشده تا الان از کسی عکس بخوام، همون عکس عادی منظورمه، میگم که بفهمید تا چه حد سالم عمل میکنم )، خب از این حرفا بگذریم، فکر کنم ذهنتون یکمی با کارکترم آشنا شده باشه.
این مهربونی باعث شد کم کم جنس زن رو بشناسم، البته ۲۰ درصد دخترایی که دیدم، یا شاید ۱۰ درصدشون از این حرفا جدا هستن و خب قدر توجه رو میدونن، باعث شد بفهمم این ۸۰ یا ۹۰ درصد تا توجه ببینن رفتارشون عوض میشه، شاید میگن طرف خنگه و خب توجه مفتی واسشون زور داره، و از اونجایی که به لطف تیپ شخصیتیم نسبتا سریع متوجه تغییر رفتار میشم، خیلی آسون کنارشون میزارم، و از اونجایی که نمیزارم هیچ حسی رد و بدل بشه، طبعاً طرف مقابل شاید یه اِپسیلون بیشتر اذیت نشه، و خب اینجا بود که فهمیدم جنس مرد بیشتر قدر توجه رو میدونه، اینو از چت کردنام و همچنین روابط واقعیم فهمیدم، البته بودن مردایی که با تعاریفم از ۸۰ درصد بالا مطابقت دارن، ولی خب خیلی کمتر، شاید خیلی کم چشمم به این دسته خورده ( اگه تاپیکام رو خونده باشید میدونید که اهل تبیعض جنسیتی نیستم، اینکه بگم آره داش میگفتم، مردا خیلی سر ترن و از این دسته به ممبر رفتنای یه طرفه )، و خب قراره منم تغییر کنم، قراره کمتر توجه کنم، منی که همیشه و همه جا به دوست و رفیقام میگفتم نزارید دل دختر بشکنه، نزارید وابسته بشن تا اگه خدایی نکرده کات کردین اذیت شن، من؟! اصلا کار من درست بوده؟! شایدم کار من درست بوده و کار اون ۸۰ درصد اشتباه بوده؟! شایدم کار من اشبتاه بوده و کار اونا درست بوده؟! نمیدونم، ولی خب باید تغییر کنم:)
پ.ن: اینا صرفاً تجربیات شخصی من هستن و ممکنه در مورد همه صدق نکنن. تمام سعیم رو کردم که هیچگونه توهینی صورت نگیره و این اجازه رو به خودم نمیدم که کسی رو بازخواست کنم. ممنون که مطالعه کردید:)

چند ماه پیش یه آهنگ دپ دانلود کردم، دیدم دارم با وایبش حال میکنم، گفتم خب بزار امتحانش کنم ( حال بد بودنو )، بعدش یکم اداشو دراوردم، کم کم زیادتر شد، بعدش بهش عادت کردم، و بعدش دیگه نتونستم حالمو مثل قبل خوب کنم، یه ویژگیای که حال بد داره اینه که انگیزت رو میکشه، امیدت رو میکشه و بعدش میاد سراغ روحت، و سعی میکنه اونم یواشکی بکشه، مخلص کلام، شما انتخابش نکنید، چون بهش عادت میکنید!!
حال دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها، خوبم اما "خوب ویرانم" نفهمیدی مرا

اوایل برام خیلی مهم بود که چطوری بنویسم، اینکه مخاطب خوشش بیاد؛ واسه همین یه مدت محاورهای می نوشتم، یه مدت کتابی، یه مدت دوباره محاورهای و همینطوری هی قلم نوشتنم رو تغییر میدادم، تا در نهایت به چنین بینشی رسیدم:
اینکه هر قلمی زیبایی های خودشو داره، اگه بنظر شما قلم یهنفر قشنگ نیست، چون اون قلم با ذائقهٔ شما سازگار نیست و ممکنه با ذائقهٔ فرد دیگهای سازگار باشه، درست مثل اینکه یه شخصی توی یه جمعی مسخره میشه و این مشکلش هاکی از اونه که جمع درستی رو واسه دوستی انتخاب نکرده، و توی وبلاگ یا یه سوشال مدیا هم این موضوع صادقه، اگه مخاطب های اونجا باهاتون تعامل نمیکنند و به اصطلاح فرنگی ها هِیتتون میکنند واسه اینه که بستر مناسبی رو واسه فعالیت انتخاب نکردید و باید سوشال مدیاتون رو تغییر بدید.
درست مثل تجربهٔ شخصی من وقتی که داخل شبکهٔ اجتماعی کتاب خوانی بهخوان فعالیت میکردم و کسی باهام تعامل نمیکرد، ولی خب مثلا تعامل کاربر های اینستاگرام و تلگرام و ... با محتوایی که انتشار میدادم خوب بود...
خلاصه دیگه توان رنگ عوض کردن و سازگار کردن خودم با دیگران رو ندارم، به نظر من واسه خودتون زندگی کنید و دیدگاه مردم رو خیلی ملاک قرار ندید و سعی کنید بیشتر خودتون باشید.

به یادت هستم، حتی در دورترین نقاط آندلس،
هر کجا که باشم، از نسیم شرق حالت را جویا میشوم،
پس منتظر باش که نزدیک است رو به رو شدن،
و گره خوردن نگاه بی رمق من در چشمان محجوب تو....

گاهی واقعا نمیدانم مقصودم از نوشتن چیست،
یا حتی چه دردی را از قلب بی جانم دوا میسازد،
فقط مینویسم و مینویسم...
تا کبودی شب به سرخی روز مبدل شود....