نوشته های من

نمیدونم چرا امروز صب که بیدار شدم یه خط بزرگ رو گلس گوشیم افتاده، دفعه قبلیم شب اینطوری شد...

وقتی پولت رو قرض میدی،
واسه پس گرفتنش باید گداییش کنی،
میفهمی که چی میگم:)

وقتی تحملش سخت میشه:
که دورت پر آدم باشه، ولی از درون تنها باشی،
دارم سعی می کنم با تنهاییم کنار بیام...

امروز از اون روزایی که خوشم میاد تاپیک بخونم...
فالووینگ های عزیز، حواسم هست که فعالیتتون خیلی کم شده...

محدود کردن کار جالبی نیست،
از تاریخ 6 بهمن به مدت 11 روز وبلاگ نوشتن رو کنار گذاشتم،
بلکم وقت بیشتری واسه درس خوندن داشته باشم.
اما نتیجۀ خاصی حاصل نشد...
بجاش توی تلگرام داخل چندتا چت روم جدید عضو شدم،
چندتا بازی نصب کردم،
و خلاصه سرتون رو درد نیارم،
هیچ چیز عوض نشد...
از یکی دوستام که خیلی درس میخوند پرسیدم چه برنامه هایی رو گوشیت نصبه،
بالغ بر پنج شیشتا سوشال مدیا رو گوشیش نصب بود،
گفتم چطوری درس میخونی با این وضعیت،
گفت که من هیچ وقت برنامه هامو حذف نمیکنم،
چون اینطوری دارم به خودم میگم که اردۀ ضعیفی دارم...
منم میخوام به جای محدود کردن،
سازگار شدن و هندل کردن رو یاد بگیرم،
خلاصه از این تریبون اعلام میکنم: من برگشتم!!

ششم تیر ماه ۴۰۴ برای خیلی ها یک تاریخ بی ارزش است،
برای خیلی ها یک روز عادی همانند بقیهٔ روز های سال،
ولی برای یک کنکوری معنای متفاوتی دارد،
تاریخ یک واقعهٔ سرنوشت ساز...
نمیخواهم بیشتر از این توضیح بدهم، این ها را گفتم تا عنوان تاپیک کمی روشن تر شود،
بنده تا این تاریخ در این وبلاگ هیچگونه فعالیتی نمیکنم،
قول میدهم، آن هم در محضر شما عزیزان،
از قدیم گفته اند "مرده و حرفش"!!
این را گفتم تا هم خیال خودم را از پایبند بودن به قولم راحت کنم، هم خیال شما را،
شاید پست های وبلاگ دیگر دوستان را بخوانم،
شاید کامنت بگذارم، ولی هیچ تاپیکی منتشر نمیکنم،
دیگر با قالب وبلاگ و سایر بخش های بیان کاری ندارم،
سعی میکنم وقتی دلم برای نوشتن در وبلاگ تنگ شد،
یک کامنت در زیر همین پست بگذارم و بس!!

همه از خوبی های کمپانی اپل می گویند،
بگذارید من هم اندکی از قابلیت های ساده ای که در گوشی پنج ملیونی اندرویدم هست،
و مسلما انتظار میرود که در آیپد بنام نیز باشد، ولی نیست بگویم:

هیچوقت نویسندگان وبلاگ هایی که آمار بازدیدشان را پنهان می کنند درک نکرده ام،
عیب نیست ولی همیشه در ذهنم یک علامت سوال است، چرا؟!