آقای اِلیو

روزمرگی های آقای اِلیو

پسرک همراه اسب در یک جنگل هستند،

پسرک به اسب گفت: من نمی‌تونم مسیر رو ببینم، تو می‌تونی؟

اسب به پسرک گفت: قدم پیش روت رو می‌تونی ببینی؟

پسرک گفت: آره!

اسب گفت: پس فقط همون یه قدم رو بردار.